واکسن جیگرطلا.تولد بابای جیگرطلا.روز مامان جیگرطلا
پسر پهلوونم قربونت برم که بازم مثل یه مرد کوچولو رفتار کردی و واکسن
شش ماهگیتم بدون هیچ مشکلی تموم شد.هزار ماشالله نه تب کردی و نه
بی تابی.تازه پاهاتو بلند می کردی و محکم می کوبیدی زمین..
توی این عکسها سه ساعته که واکسن زدی و رفتیم خونه حاج بابا
توی مرکز بهداشت خانوم بهداشت گفت سرعت رشدیاسین وحشتناک زیاده
وباید کم بخوره آخه مامان جون ماشالله ٩ کیلو شدی و قدت ٧٢ سانتی متره
ماهم گفتیم یاسین زیاد نمی خوره مثل بابا و عموهاش پهلوونه
تازه مامانی تو هر ماه فقط ١کیلو اضافه کردی زیادم تپل نیستی مثل اینکه خانوم
بهداشت توهم زده بود
همون روزهم تولد بابا جون بود و شام رفتیم بیرون و جنابعالی روی صندلیه
رستوران لالا کردی اما متاسفانه من همچین سردردی داشتم که نه تونستم
شام بخورم و نه از تو عکس بگیرم.به همین خاطر هم فوت کردن کیک موند
برای فردا شب..شب بعد باز خونه حاج بابا برا بابایی تولد گرفتیم و این بهترین
تولد باباجون بود برای اینکه پسر گلی به نام یاسین جیگرطلا بغلش بود
شمع هم یادمون رفته بود بخریم ناچار ١ گذاشتیم....
مامان جون امروزم قشنگترین روزیه که یه مادر می تونه هرسال توی زندگیش
داشته باشه روز مادر...و از اینکه خدای مهربون من رو لایق مادریه تو و
همسریه بابای مهربونت دونسته خدارو شاکرم و به خودم می بالم....
بابا جون برای من سه تا گلدون با گلهای خوشگل و یه صندلیه گهواره ای
خریده که هرروز تورو بغل کنم و دوتایی بشینیم روش و حال کنیم..
روز مادر رو به عزیزجونم مادرم مامان بزرگم و مادر همسرعزیزم و همه ی
مامانای نی نی وبلاگی تبریک میگم...